بهار کوچولوی من پا درآورد
مامانی چند وقته که خیلی بی تابی میکنی و دوست داری همش برپا باشی و ایستاده دنیا رو تماشا کنی.خوب مامانم که وقتشو نداره که شما رو مدام رو پاهاتون نگه داره.پس چاره چیه؟ تا اینکه یه روز خاله سمانه که اومده بود رورویک شما رو راه اندازی کرد .فکر نمیکردم اونقدر بزرگ شده باشی که بتونی روروئک سواری کنی.عزیزکم زمان اونقدر سریع میگذره که من خیلی وقتها باورم نمیشه بزرگ شدنتو.از خدا میخوام روزگارت همیشه به خوشی بگذره
اینجا حدود چهارماه ونیم از کتاب عمرت گذشته عروسکم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی